حسّ خوبیست در آغوش خودت پیر شوم
اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم
آسمانم شوی و تا به سرم زد بپَرم :
با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم
حسّ خوبیست نفس های تو را لمس کنم
آنقدَر سیر ببوسم ... نکند سیر شوم ؟!
زندگی کن تو در این کلبه ی ویران شده تا
با همین عشق بسازم من و تعمیر شوم
باید ابراز کنم نیت رویایم را
باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم
یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم
پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم
اولین تار سفید سر من را دیدی
حسّ خوبیست در آغوش خودت پیر شود